اولین کلام معلم در مدرسه ، حالت ورود اوست . نخستین کلام ، مهمترین کلام است . در اولین جلسه ورود به کلاس در سال تحصیلی چه طرح و نقشه ای دارید ؟
بهترین معلم کسی نیست که از همان جلسه اول ، درس را شروع کند و یا برنامه کار خود را توضیح دهد ، بهترین معلم کسی است که در جلسه اول انگیزه ها را زنده کند.
در جلسه اول سخن از قهرمانان تاریخ ، نوابغ ، چهره ها و راه و روش آن ها ، رمز موفقیت آن ها و مشکلاتی را که در مسیر زندگی داشته اند بسیار سازنده و انگیزاننده است.
در جلسه اول دانش آموز و مدرسه آمادگی چندانی برای فراگیری درس مربوطه را ندارد ولی بهترین زمان برای احیا انگیزه دانش آموزان است. مهم این است که از این فرصت چگونه و به چه شکل استفاده کنیم ؟
در جلسه اول است که از برخوردها ابهت معلمی روشن می گردد. در جلسه اول به هیچ وجه نباید نکته منفی و خاطره بدی در دانش آموزان از ما ایجاد شود . در همان جلسه اول نباید به هیچ عنوان وقت اضافی داشته باشیم حتی یک دقیقه هم نباید بیکار بود ( البته جلسات بعدی شاید )
در همان جلسه اول می توان از نکات زندگی ساز برای دانش آموزان گفت.
جلسه اول هر کلاس را نباید دست کم گرفت در همان جلسات اول است که دانش آموزان از معلم و شخصیت او جمع بندی خواهند داشت و متاسفانه جلسه اول از جانب عده زیادی همکاران چندان مورد توجه نیست.
جلسه اول ، یعنی ورود به سیستم جدید.
جلسه اول ، معلم کاملا زیر ذره بین دیدگان بچه هاست، حسابگری ها از همین جلسه شروع می گردد.
جلسه اول یعنی مهمترین جلسه و بر همین منوال باید برای آن برنامه ریزی بسیار سنجیده و جامع و پخته داشت ، همراه یادداشت وارد کلاس شد ، حتی المقدور در این جلسه نباید سخن از درس و نمره و امتحان و اموری از این قبیل داشت، در ساعت اول برای دانش آموزان این مسایل اصلا دلپذیر نیست . اما مطالب غیر درسی که در حقیقت درس زندگی است خوشایند است، نمونه هایی از این مسایل را جهت اطلاع یادآوری می نمایم :
روح علمی داشتن ، رمز موفقیت مردان بزرگ تاریخ ، انگیزه مذهبی و تربیت دینی
نیاز جوانان و نوجوانان ، مشکلات نسل نو ، جایگاه انقلاب ما در تاریخ ، مسئولیت جوانان نسبت به انقلاب ، راه و روش زندگی کردن ، روش شما در برخورد با مشکلات چیست ؟ و ...
بیان خاطرات سازنده دوران تحصیل و نتیجه گیری – استفاده از فرصت ها
به نظر می رسد بهترین موضوع از میان مباحث فوق رمز موفقیت مردان بزرگ تاریخ زحمات و سختی ها و انگیزه ها و بر خورد های آن هاست ، در این زمینه خوشبختانه کتب فراوانی در دست است که می توان مطالعه و نکته برداری کرد.
-- روح علمی
فرق است میان علم ، یعنی عالم بودن و میان روح علمی . ای بسا افرادی که روح علمی دارند ولی عالم نیستند و ای بسا کسانی که عالمند ولی روح علمی ندارند.
عالم واقعی کسی است که علمش با روح علمی توام باشد.
مقصود از روح علمی این است که انسان چون به طور غریزی حقیقت طلب است و خداوند انسان را حقیقت جو افریده ، لذا اشیا را همان طور که هست بشناسد و بفهمد و دنبال کشف حقیقت باشد، نه آنکه حقیقت را آن جور که دلش می خواهد نشان دهد.( چیزی را پیش خود فرض کند بعد آنجور که بخواهد رنگش دهد )
روح علمی یعنی روح حقیقت جویی ، روح بی تعصبی ، روح خالی از جمود ، روح خالی از غرور.
یک عالم ، یک معلم نباید جمود و تجزم داشته باشد هر چه من تشخیص می دهم درست لاغیر . آنچه ما از حقایق می دانیم بسیار کم است.کسی که روح علمی دارد از دلیل ، پی به مدعی می برد . بقول طلبه ها ( نحن اابنا الدلیل ) ما فرزند دلیل هستیم نقطه متقابل این تفکر این است که انسان از مدعا به سوی دلیل می رود. اول ادعا می کند ، بعد دنبال دلیل های ساختگی و تراشیدنی می رود و این منشا گمراهی انسان است.
در تعلیم و تربیت باید روح علمی به متعلم داد یعنی نباید توجه این باشد که او دانا بشود باید کاری کرد که دنبال حقیقت برود، تشنه حقیقت بشود، بیماری هایی که او را از حالت حقیقت جویی منحرف می کند نظیر تعصب ها ، جمودها ، غرورها و ... آزاد و دور کرد تا متعلم با روح علمی بار بیاید.
-- استقلال فکری
این یک بیماری عمومی است که افراد اغلب بدان مبتلا هستند که انسان سخت تحت تاثیر قضاوت این و آن باشد. حتی در مورد مسایل خودش هر کاری می کند هر چیزی می پوشد ، هر چیزی می خرد ، می گویند این خوب است این بد است ، اگر استقلال رای نداشته باشیم ، تحت تاثیر قضاوت بی رویه و فراوان مردم ، هستی خود را بر باد می دهیم . استقلال فکر نداشتن موجب می شود آدم در انجام هر کاری دچار درد سر شود و حرف های دیگران کم کم به صورت عقیده برای او در آید ( مثل ، اگر نماز جماعت بروی چون فلانی ترا می بیند ریا می شود ، هر که نماز می رود ریا کار است ، با فلانی تماس نگیر ، برایت دردسر می شود ، در کارها شرکت نکن زیرا در صورت خطا مورد اعتراض واقع می شوی اگر شرکت نکنی خطایی ظاهر نمی شود) برای نجات از این بیماری باید فکر کرد ، بررسی کرد ، تحقیق کرد و پس از آن به القاات دیگر توجه یا بی توجه بود.
تحت تاثیر جو نباید قرار گرفت باید خود انتخاب کرد و با استقلال رای عمل کرد.
حضرت علی (ع) می فرمایند:
" اگر گردویی داشته باشی هر کس به تو می رسد بگوید چه لولو عالی داری ، قیمتش چقدر است ؟ ولو همه مردم بگویند ، وقتی تو خودت می دانی گردوست نباید در تو اثر کند هر چه می خواهند بگویند.عکس این قضیه اگر تو لولویی داشته باشی ، هر کس به تو برسد بگوید این گردوها را از کجا آوردی ؟ تو نباید ترتیب اثر دهی ، نباید به جو حاکم و قضاوت های بی رویه توجه کنی تو اول خودت تشخیص بده که چه داری آنچه در دست داری چیست ؟ اگر دانستی چیزی نیست ، گیرم مردم بگویند که فلان . نباید امر بر خودت مشتبه شود. اگر راهی که می روی درست است گیرم مردم ترا تخطئه کنند نباید به حرف آن ها اثردهی .......